وای خدایا من چرا این همه فکر میکنم ولی حرفی برای گفتن ندارم .
بقیه چه طور حرف میزنن پس؟! چرا من نمیتونم .یعنی اجتماعی بار نیومدم .اصلا همیشه این طور بودم . تو کلاس تو دانشگاه ، هیچ وقت حرف نمی زدم . انگارمی ترسم . اصلا چرا روم نمیشه این آدرس رو بدم به بچه ها که نیگاه کنن و نظر بدن .
باشه شروع میکنم.
اول از سپهر میگم . خدایا چقدر این مرد قشنگ شعر میگه و چقدر قشنگ تر میخونه . میدونید من که اونقدا سن ندارم تا اون لحظه های ناب را تجربه کنم. این یه ذره شناخت که( گاهی اوقات دیونم میکنه )رو مدیون امثال اینا هستم . مدیون سپهر و حاتمی کیا .
میدونید بابای خودم چند سال جبهه بوده . ولی هیچ وقت از اون دوران چیزی نمیگه . حتی بر عکس عمل میکنه وقتی تلویزیون چیزی پخش میکنه ، کانال رو عوض میکنه . چرا به جای اون ابراهیم و ابوالفضل نامی تو این یه مورد برام پدری کردن .
وای خدایا منم این اخلاقم شبیه بابامه . چیزی که تو دلمه و برام خیلی ارزش داره رو نمیتونم راحت برای کسی بگم . پس بچه منم یکی دیگه رو پیدا میکنه که در حقش مادری کنه .(از دست خودم).
فعلا
دیوانه خموش به عاقل برابراست
شاد باشی
چی بگم والا